مانی ...
هر نفس
از یاد پر خاطره ات
شبم ستاره باران می شود
وقتی تو نیستی تکرار دقایق بیهوده اند
بیداری ثانیه ها ، مبهم
باش مانی
کز بودنت
عمر دوباره می گیرد هستی من
+ نوشته شده در چهارشنبه سیزدهم اردیبهشت ۱۳۸۵ ساعت 10:20 توسط هستی
|
من گمان می کردم
از رفتن تو لحظه هام آشفته اند
عقربه ها سر گردان
دل من میمیرد
بال شب پره می شکند
کاش بودی و می دیدی
عبور از لحظه های بی تویی زیباست