نگاه کن

نگاه کن که غم درون ديده ام

چگونه قطره قطره آب مي شود

چگونه سايهء سياه سرکشم

اسير دست آفتاب مي شود

نگاه کن
تمام هستيم خراب مي شود

شراره اي مرا به کام مي کشد

مرا به اوج مي بردمرا به دام مي کشد

نگاه کن
تمام آسمان منپر از شهاب مي شود

تو آمدي ز دورها و دورها

ز سرزمين عطرها و نورها

نشانده اي مرا کنون به زورقيز عاجها،ز ابرها، بلورها

مرا ببر اميد دلنواز منب

بر به شهر شعرها و شورها

به راه پرستاره مي کشاني ام

فراتر از ستاره مي نشاني ام...

صداي توصداي بال برفي فرشتگانن

گاه کن که من کجا رسيده ام

به کهکشان، به بيکران، به جاودان

کنون که آمديم تا به اوجها

مرا بشوي با شراب موجها

مرا بپيچ در حرير بوسه ات

مرا بخواه در شبان ديرپا

مرا دگر رها مکن

مرا از اين ستاره ها جدا مکن

نگاه کن

 که موم شب براه ما

چگونه قطره قطره آب مي شود

صراحي سياه ديدگان من

به لاي لاي گرم تولبالب از شراب خواب مي شود

به روي گاهواره هاي شعر من نگاه کن

تو مي دمي و آفتاب مي شود


شکوه علفزار

اگر چه تلالو آفتاب 

که زمانی چنان درخشان بود 

اکنون برای همیشه از من گرفته شده ،

اگر چه هیچ چیز نمی تواند بار دیگر شکوه علفزار و طراوت گلها را باز گرداند.

اما غمی نیست ، 

باید قوی بود و بر آنجه به جا مانده است امید بست...

یاد تو ...

دل من در پی یک واژه بی خاتمه بود


اولین واژه که آمد نظرم یاد تو بود ...


ناگفته ها

 این حرف آخر نیست ـ

به ارتفاع ابدیت دوستت دارم

حتی اگر به رسم پرهیزکاریهای صوفیانه

از لذت گفتنش امتناع کنم.


وقتی تو نیستی  

وقتی تو نیستی

شادی کلام نامفهومی است

و دوستت می دارم -  رازی است که در میان حنجره ام دق می کند.

وقتی تو نیستی

من فکر می کنم تو آنقدر مهرباتی

که توپ های کوچک بازی

گلهای کاغذین گلدانها

تصویرهای صامت دیوار

و اجتماع شیشه ای فنجانها

حتی از دوری تو رنج می برند!

ومن چگونه بی تو نگیرد دلم؟


اسم تو

هميشه اسم تو بوده ، اول و آخر حرفهام

بس كه اسم تو رو خوندم ، بوي تو داره نفسهام.


عطر حرفهاي قشنگت ، عطر يك صحرا شقايق 

تو همون شرمي كه از اون ، سرخ ِ گونه هاي عاشق.

شعر من رنگ چشاته....


روياي تو

چشمامو مي بندم ، كه روياتو ببينم 

چشمامو مي بندم ، تو رو يادم بيارم ...

از تو

از تو تنهایيم خاموشي گرفت...


بودنت

بودنت این روزها بهترین اتفاق زندگی ام است 

کاش می شد زمان را نگه داشت برای تکرار بودن هایت ....

براي تو

بیا سیب را با هم گاز بگیریم
گـــور پدر بهشت
بهشت من آنجاست
که تو را بی شرمانه به آغوش می کشم

و ساعت ها
در هُرم نفسهایت حبس می شوم

سهم من

سهم من از خدا تويي....


تو !

" تمایل شدیدی دارم که شما را برای همیشه دوست بدارم . "

این جمله ی به ظاهر پیش پا افتاده را به دقت بخوان . 

از کلمه ی عشق مهم تر ، کلمه های  " همیشه " و " تمایل " است .


طـعـم ِ تــو

سـرم درد مـیـکـنـد بـرای عـاشـقـی . . .بـا طـعـم ِ تــو !  


من و دنیای من

من فقط عاشق اينم

حرف قلبت و بدونم

الكي بگم جداشيم

تو بگي نمي تونم....

دوسه روز پيدام نشه تا

ببينم چه حالي داري....

 

با همه بي سرو ساماني ام   

با همه بي سرو ساماني ام 

باز به دنبال پريشاني ام


طاقت فرسودگي ام هيچ نيست

در پي ويران شدني آني ام


آمده ام بلكه نگاهم كني 

عاشق آن لحظه ي طوفاني ام

دلخوش گرماي كسي نيستم

آمده ام تا تو بسوزاني ام


آمده ام با عطش سالها

تا تو كمي عشق بنوشاني ام


با تو...

با تو اين تن شكسته

داره كم كم جون مي گيره


با تو انگار تو بهشتم

با تو پر سعادتم من..


با تو من مالك دنيام

با تو در نهايتم من...

برای تو...

تو به اندازه ي دريا غمگيني

من به اندازه ي شبها ، تنها

رخصتي ده كه من اين شب

- تنها

با تو پيوند دهم پیچک خودروي تنهايي خويش

تا نباشي تنها

تا نباشم غمگين‎

باور کن

 باور کن هنوز هم می شود

به پاکی قصه های مادر بزرگ هجرت کرد

دیگر نگو که سیب ِطلای قصه ها را

کرم های کوچک کابوس خورده اند

تنها دستت را به من بده و بیا..."

 

دل قلندر

خوشا دردی که درمانش تو باشی

حوشا راهی که پایانش تو باشی

خوشا چشمی که رخسار تو بیند

خوشا ملکی که سلطانش تو باشی...

 

نگاه کن


دلتنگم از نبودن چشمت نگاه کن
عاصی شدم بیا و مرا سر به راه کن

بخت سفید دلخوشی کودکانه ای ست
بخت مرا به جادوی چشمت سیاه کن

بی اشتباه راه به سویی نمی بریم
یکبار هم به خاطر من اشتباه کن

بگذار صادقانه بگویم عزیز من
من طاقت بهشت ندارم گناه کن

دلواپس جنون من و عقل خود نباش
تا زنده ای زندگی دلبخواه کن .

 

حسن قریبی


تو جنجگجوی تازه نفس ، من حریف خوب

من زور گوی قصه ام و تو ضعیف خوب

من مرد ، افتضاح خدا در زمین

تو شاهکار خلقت و جنس لطیف خوب

من گرچه با شکوه ولی شکوه بد

تو گر چه نا شریف ولی ناشریف خوب

تو حرف های خوب ولی با زبان تلخ

من شعر های تلخ ولی با ردیف خوب

بین من و تو عشق به آلودگی گذشت

گر چه کثیف بود ولی یک کثیف خوب !

 

ابن مشغله


دختری که نجابتش را دکان می کند ،

به نجابت و شرافت خودش هیچ ایمان و اعتقادی ندارد .

 

...Mr


وقتی برای بدست آوردن چیزی باید آن را تکدی کنی همین مسئله نشان می دهد

که آن چیز بی ارزش و بی مصرف است.هرچیزی که ارزش و اعتباری دارد خودش را

از معرکه بده و بستان های کثیف دور نگه می دارد.

سفارشی فقط واسه ی مهربون


ما هر چی واسه ی این مهربون می نویسیم قبول نمی کنه که...
واسه همین این دفعه یه سفارشیه سفارشی واسش نوشتم
اونم یه شعر که آزی جونم فقط فقط واسه مهربون گفته
حالا هرکی خواست می تونه حسودی کنه

ای مهربون گر تو نباشی ، نیست در شرکت کسی چون تو
                                                 مهربانی و صبور و با گذشت ، پس همه گوئیم دوست داریم تو
بی تو این روزها ی فرد بر ما تیره بگذرد
                                                      گر تو باشی ما خوشیم و گر نباشی نا خوشیم
گر نبودی کارها را چه کس پایان دهد 
                                                      یا که آن گند های هستی را چه کس سامان دهد
گر کنی تو کم محلی این فرزانه را
                                                     بیشتر ما دوست می داریم کماکان نیز تو را
پس بمانی مهربان ، جاودان و سرخوش
                                                     تا بمانند کارمندان شرکت با دلی خوش

اگر تو همیشه راه باشی...


احساس می کنم
تو
بهانه ی من هستی
بی تو ،
بی نشانه ام از هستی !

اگرتو همیشه راه باشی
من تنها مسافری خواهم بود
که همیشه در راه است.

سوگند


به جز حضور تو
هیچ چیز این جهان ِ بی کرانه را
جدی نگرفته ام...
حتی عشق را!

 

مهربانی ممنوع !


دست سوزنده مشتاقت را
در نهانخانه جیبت بگذار
تا که مجبور نباشی به کسی دست دهی
خارهایی هستند
که ز سر پنجره ی دوست
با سر انگشتانت می جنگند.

دوستی مسخره است
مهربانی ، ممنوع !
و تو ای دوست ترین

در نهانخانه جیبت بگذار
دست سوزنده مشتاقت را ...

کاش می دانستی ،
که نباید حس کرد
که نباید دل بست

در فضایی که پر از همهمه ی آدمهاست
من گرفتارترین تنهایم
تو گرفتارترین
دل ما بسته ی وابستگی است
قصه ماندن ما
طرح یک خستگی است.

                                               ناهید یوسفی

بی تو دل گم می شه تو شب ....

 
نام تو مرا مست مي کند
بهتر از شراب ،
بهتر از تمام شعرهاي ناب!
نام تو ، اگر چه بهترين سرود زندگي است
من تو را به خلوت خدائي خيال خود:
بهترين بهترين من" خطاب مي کنم .
 

بی تو بودن

بی تو بودن کار من نیست
تا دلت نرفته برگرد
ما که راهمون یکی بود
چرا جاده ما رو گم کرد

بغض تو با گریه ی من
با شکستن وا نمی شه
تا تو دستامو نگیری
گم شدن پیدا نمی شه

جاده ها رو با خیالم
رج بزن پای پیاده
فکر تنها بودن تو
واسه هر دومون زیاده...

ما رو با هم آرزو کن
با تو من تمام دنیام

<p align=left  style="padding-left:10px;font-size:16px"> Viva Forever </P>

Do you still remember, how we used to be,
Feeling together, believe in whatever,
My love has said to me,
Both of us were dreamers,
Young love in the sun,
Tell like my saviour, my spirit I gave you,
We'd only just begun,

Viva forever, I'll be waiting,
Everlasting like the sun,
Live forever, for the moment,
Ever searching for the sun,

Yes I still remember, every whispered word,
The touch of your skin, giving life from within,
Like a love song never heard,
Slipping through our fingers, like the sands of time,
Promises made every memory saved,
Have reflections in my mind,

Viva forever, I'll be waiting,
Everlasting like the sun,
Live forever, for the moment,
Ever searching for the sun,

But we're all alone now, was it just a dream,
Feelings unfold, they will never be sold,
And the secrets safe with me,