با تو
تمامِ نا تمام من ،
با تو تمام می شوم.....
داخل پرانتز : فقط فقط از ته ته مغزت درک کن ، فلسفیه !
تمامِ نا تمام من ،
با تو تمام می شوم.....
داخل پرانتز : فقط فقط از ته ته مغزت درک کن ، فلسفیه !
با یادت می تونم ، باز عاشق بمونم...
شريك زنديگت ، شريك فاركس ت هم باشه ، نمي دوني كه !!
داخل پرانتز : به قول يه دوستي ، دو تا فاركسي با هم ازدواج كنن بچه شون حتما يا ميشه فيبوناچي يا جان مورفي .حالا اين دوست ما منتظر نوه ي اليوتي ماست :)
تولد امسال يه فرق خيلي بزرگ با همه تولدهاي زندگيم داشت...
اين كه تو كنارمي بهترين هديه زندگيمه
گير كرده ام
در گلويت !
بغض كه ميكني
از هم مي پاشم
چشمايت را مي بندي
من اينجا پشت اين پلك ها
محكوم به باورهاي هميشگي ام !
تو پاي ميز قضاوتت من را به صد بار مرگ محكوم مي كني
و من اينجا
درست زير پلك هاي تب دارت
هزاران بار در ثانيه
م ي م ي ر م
تو ...
كي مي خواد با تو باشه ، حتي تو رويا....
به سالم بودن من نیست
من دیوانه ی تو ام !
حالا هزار بار بيشتر از قبل دوست دارم...
خوشبختي فقط با 400 دلار !
تو باشي توي هر لحظه ام....
اين يعني دقيقاً ،الان من !
بي تو يك لحظه هم خدا نكند.
من ...تو ...بازي....
آرامش با تو بودن
شمع و شراب شيراز
و من همه ي اينها را با تمام دنيا عوض نخواهم كرد....
و اما من
بی نام تو
حتی
یک لحظه احتمال ندارم...
عاشق لقب جديدي ام كه بهم دادي: "مولكول"
رها باش....
هر شب ، هر روز، هر لحظه به يادم مي موني...
این فقط خودم که می تونم .بدون کمک هیچ کس !
جز خود تو !
احمق بودم تا حالا ...
هی دختر بجنب ! وقت حرکت رسیده.
لبهایم به لبهای تو کافر شد...
لایک به :خدا
اوستا : شیشه های چارت رو هم یه دستمال بکش
شاگرد : چشم اوستا
اوستا : در ضمن اون تی رو هم بردار این اردرهای کنسل شده رو هم با تی بزار سر کوچه برای آشغالی
شاگرد : بله اوستا رفتم....
یا من زیادی گستاخانه حرف می زنم؟
تازگیا هر چی فقط می آد به ذهنم خیلی زود به حقیقت می پیونده
و چه لذتی داره این خواستن و رسیدن
حالا با این نیروی بیشتر تعداد چیزایی که می خوام بیشتر شدن...
خدایا ممنونم.