همه گرفتارند

معمولاْ زن ها خواستار ازدواج اند.مستبدانه و دیوانه وار می خواهند ازدواج کنند.

مردها انگار ازدواج را متحمل می شوند.مثل شروع یک کار جدید ، زندگی مشترک را شروع می کنند.

قوانین اش را مثل بچه ای که درس اش را یاد می گیرد ، با غرغر می آموزند.از آنجایی که انتظار چندانی

از ازدواج ندارند ، از آن نا امید نمی شوند و حتی اگر ناموفق باشند،نمی خواهند تمام اش کنند ـ مثل

چسبیدن به کاری که برای تان لذت بخش نیست ولی در پایان ماه نیازتان را تامین می کند ـ .

در مورد زن ها ماجرا متفاوت است.مردها مثل همه اند.زن ها مثل هیچ کس.

 

کریستین بوبن

برای رسیدن به دور دست ها

باید از نزدیکیها گذشت ،

اما نزدیکی ها به سهولت میسر نیست.

 

تفسیر

تفسیر بداهه نوازی دوست داشتن.....

یک بار، فقط یک بار می توان عاشق شد: عاشق زن،عاشق مرد،عاشق اندیشه،عاشق خدا،عاشق

عشق...یکبار ، فقط یکبار.بار دوم دیگر خبری از جنس اصل نیست .شوق تصرف جای عشق به انسان را

می گیرد،خودنمایی جای عشق به وطن را ،ریا جای عشق به خدا را....

یکبار و فقط یکبار در عشق حرفه ای شدن ممکن نیست.مگر آنکه به بدکار ترین ِ ریاکار ِ تن پرست ِ

بی اندیشه
تبدیل شده باشیم.