نمی دونم مال کیه؟

مثل آسمون که تنها امیدش چند تا ستارست
دیدن برق نگاهت واسه من عمر دوباره ست .

از سر انگشت تو یعنی ، قصه خوب نوازش
هر نگاه عاشق تو ، غزل آبی خواهش .

جاده های مهربونی ،  می گذره از تو نگاهت
روشن  ِ شبهای تارم با خیال روی ماهت. 

حدیث بی قراری ماهان

... اقیانوس نیستی تو
جلوه ی سیال‌ِ ظلمت ِ درون.

کوه نیستی
خشکینه یِ بی انعطافی ِ محض.

انسانی تو
سرمست خمر فرزانگی ئی
که هنوز از آن قطره ئی بیش در نکشیده
از معماهای سیاه سر بر آورده.

هستی
معنای خود را با تو محک می زند.

از دوزخ و بهشت و فرش و عرش بر می گذری
و دایره ی ِ حضورت
جهان را در آغوش می گیرد.

نام توام من
به یاوه معنایم مکن !

                                                  
                                                               احمد شاملو

حماقت


مرد گمان می کرد ، روح بزرگی دارد .
در وسعت نگاه زن
به دنبال چیزی می گشت .

و ، زن به حماقت خود می اندیشید
و به دروغهای فریبنده ی همیشگی
بی آنکه کبوتران حواسش ،  حتی لحظه ای
بر بام حرفهای مرد بنشیند.

حالا ، نشانی دوزخ ،  تنها چیزی بود که در نگاه زن پنهان می ماند.
تنها جایی که سزاوار مرد می دانست.

از فیلم "گاهی به آسمان نگاه کن"


باید اعتراف کنم
من نیز گاهی به آسمان نگاه می کنم
دزدانه
در چشم ستارگان
نه به تمامی آنها
تنها به آنها که شبیه ترند به چشمان تو.