...
سوالها هر کدوم می رند یه گوشه مغزت.
اون وقت می تونی با آرامش تصمیم بگیری.
خدا همیشه موقعی می رسه که انتظارش رو نداری....
سوالها هر کدوم می رند یه گوشه مغزت.
اون وقت می تونی با آرامش تصمیم بگیری.
خدا همیشه موقعی می رسه که انتظارش رو نداری....
بی نام تو
حتی
یک لحظه احتمال ندارم...
گاه براي داشتن بايد گذشت ...
و گاه در اوج تمنا بايد نخواست !
لرد بنتون
همه ی مردها دروغگو ، بی ثبات ، دغل ، وراج ، دورو ، متکبر ، بزدل ،نفرت انگیز و شهوت پرست هستند!
تمام زنها ریاکار ، مکار، خودپسند، کنجکاو و فاسدند!
دنیا چاه فاضلابی است بی انتها که موجودات عجیب الخلقه ای در آن می خزند و به کوههایی از لجن بر
می خورند.اما در دنیا چیزی مقدس و با شکوه نیز وجود دارد:
پیوند دو موجود این چنین ناقص و وحشتناک .در عشق اغلب اشتباه می کنیم، اغلب احساسات ما جریحه دار می شودو احساس بدبختی می کنیم.اما عشق می ورزیم و هنگامی که در آستانه ی مرگیم به عقب بر می گردیم و به خود می گوئیم:
خیلی رنج کشیده ام ،گاهی به بیراهه رفته ام ، اما عشق ورزیده ام.پس من زندگی کرده ام.
من یک موجود تصنعی ساخته و پرداخته ی غرور و کسالت نیستم.زیرا که عاشق بوده ام.
موسه
یه تولد دیگه ، یه سال دیگه هم رفت.
فقط می تونم بگم این سالی که گذشت به معنی واقعی پر سرعت ترین سال زندگیم بود.هیچ چی نفهمیدم.
و عالی ترین...ممنونتم خدا جونم.
پس خفه شو و بازی کن.
بعد کلاغه به خانه اش نمی رسد ولی قصه ما به سر می رسد.
یاستین گوردر
تنها در محو کردن رد پای خود زیرک نیست.بلکه قبل از هر چیزی استاد مخفی کردن خویش است.
واقعیت این است که جهان هستی چیزکم ارزش و کوچکی نیست.
در پهنه ی آسمان همه چیز فشرده و پیچیده است و ستاره ها اهل شایعه پراکنی و غیبت نیستند.
یاستین گوردر
زمانی که حتی یک قطره باران می بارد.
فقط خدا می تواند بی آنکه خسته و ناتوان شود ، در زندگی برهنه حضور داشته باشد.بی آنکه حضورش
در یک خواب ، یک فکر یا یک آرزو ضعیف گردد.تنها خدا می تواند بدون نگرانی از خود ، بی وقفه نگران
زندگی باشد.زندگی که به طور شگفت انگیزی ، با گذر لحظات از دست می رود.
خدا نام آن مکانی است که هیچ وقت به خاطر بی توجهی ، تیره نمی گردد.
نه می تواند پرواز کند و نه بمیرد.
بعدش سریع یه حال اساسی بهم می ده .
همش فکر می کنم آدمهای دیگه هم با خدا دعوا می کنند؟
راستی خدای تو چه رنگیه ؟آخرین باری که با هاش دعوا کردی چی بهش گفتی؟چی ازش خواستی؟
داخل پرانتز: اینجا منطقه ی آزاده ....این دفعه خدا هم اجازه شو داده
خوشبختی واقعی این است :
یک چهره ناشناس
و این که گفته ها چکونه کم کم آن چهره را روشن می کنند.
آشنا ، صمیمی ، شکوهمند ، ناب و خالص
جای تو خالی !
همیشه وقتی کوچیک بودم فکر می کردم ، اگه یه روزی عدد سنم به ۲۸و۳۰ برسه خیلی ناراحت می
شم.فکر می کردم اون موقع خیلی بزرگ شدم.اما حالا که ۲۸ سال گذشته تنها چیزی که الان فکر می
کنم اینه که تو این چند سال همه چی بهترین بود.واقعاْ عشق کردم .
فکر بد نکنید....
چیزی نیست که بخوام.جز یه سری چیزها که اونها هدف هاست و طبیعیه.شاید ناراحت باشم که کارهای
عقب افتاده دارم اما ناراحت زمان از دست رفته نیستم.هیچ چی .حتی یه ذره.خدا هم که تو این مدت
حال های اساسی بهم داده.
خدایی دمش گرم چون بعضی حال هاش واقعاْ اساسی بوده .خدایا ممنونم .به خاطر همه چی ، تن
سالم ، خونواده خوب، دوستای ردیف ، کار خوب......
اگه هم قرار باشه تو روز تولدم از یکی ، فقط از یکی سپاسگذاری کنم ، فقط خودتی خدا جونم.
کوچیکتم...مخلصم در بست.![]()
![]()
مردها انگار ازدواج را متحمل می شوند.مثل شروع یک کار جدید ، زندگی مشترک را شروع می کنند.
قوانین اش را مثل بچه ای که درس اش را یاد می گیرد ، با غرغر می آموزند.از آنجایی که انتظار چندانی
از ازدواج ندارند ، از آن نا امید نمی شوند و حتی اگر ناموفق باشند،نمی خواهند تمام اش کنند ـ مثل
چسبیدن به کاری که برای تان لذت بخش نیست ولی در پایان ماه نیازتان را تامین می کند ـ .
در مورد زن ها ماجرا متفاوت است.مردها مثل همه اند.زن ها مثل هیچ کس.
باید از نزدیکیها گذشت ،
اما نزدیکی ها به سهولت میسر نیست.
تفسیر بداهه نوازی دوست داشتن.....
یک بار، فقط یک بار می توان عاشق شد: عاشق زن،عاشق مرد،عاشق اندیشه،عاشق خدا،عاشق
عشق...یکبار ، فقط یکبار.بار دوم دیگر خبری از جنس اصل نیست .شوق تصرف جای عشق به انسان را
می گیرد،خودنمایی جای عشق به وطن را ،ریا جای عشق به خدا را....
یکبار و فقط یکبار در عشق حرفه ای شدن ممکن نیست.مگر آنکه به بدکار ترین ِ ریاکار ِ تن پرست ِ
بی اندیشه تبدیل شده باشیم.
در بداهه نوازی دوست داشتن تکرار نیست .
عشاق وقتی به نقطه ی اوجشون می رسند توی اون سراشیبی اجتناب ناپذیر می افتند .
این سراشیبی به خصوص سکس رو هم شامل می شه .
اگه سکس با شریکت توی اون سراشیبی بیفته چی کار می کنی؟
داخل پرانتز : بابا این هزار بار اینجا منطقه ی آزاده خداییش درست جواب بده ![]()
حالا که آهنگ هستی دوساله شده خواستم یه پست اختصاصی واسش بذارم .
نقدش کنید .تو این دو سال چه طوری بود .
داخل پرانتز : هر گونه نقد و پیشنهادی پذیرفته می شود .
در خیابان مردی را دیدم که پا نداشت.
نمی دونم باید چی بنویسم می دونید که نوشتن زیاد بلد نیستم
واقعاً نمی دونم...![]()
ناراحت نیستم از این گذر لحظه هام.چون علاوه بر این که دوستای بیشتری پیدا کردم ، چیزهای خیلی زیاد تری یاد گرفتم .
به خصوص از عزیزی که صبوری رو یادم داد و از این خردادیه کله خر یه آدم صبور ساخت.
دوسِت دارم دیوونه ، آهسته ، یواشکی....
داخل پرانتز : لطفاً به خودتون نگیرید شما نیستید اصلا تو شما ها نیست.
دوست دارم وب لاگم صد ساله بشه چون یه جورایی هم با مخاطبینم که همیشه به نوشتنم جون می دادند هم با خودش حال می کنم.
داخل ِ داخل پرانتز: لطفاً کادوها با هماهنگی قبلی ارسال شود.
دور از دسترس و اراده ماست،
ماوراء آگاهی ماست.
ما همه در برابر عشق تسلیمیم
زیرا که عشق به ما یه احساس ناشناخته می ده.
دیگه هیچ چی اهمیت نداره.

و هر کاری که دلت بخواد می تونی انجام بدی ،
سه تا کاری رو که اول از همه می ری سراغش چیه ؟
داخل پرانتز : می دونید که اینجا منطقه ی آزاده . پس هر چی بخوای می تونی بگی.![]()
می دونم خیلی دیره اما باید جواب بدم چون دیگه دارند کچلم می کنند انگار می خواد جواب کنکور اعلام بشه .
اما دل یا آرزو ؟
سوالیه که می دونم ذهن خیلی ها رو مشغول می کنه و خیلی ها می پرسند .می دونم خیلی ها همین طوری جواب دادند چون واقعا پاش نیفتادند و جوابی که دادند بدون توی موقعیت قرار گرفتن بوده .
نمی شه از روی این سوال و جوابها فهمید تو کله ی دور و وری هات چی می گذره ، اما با این ۴۰ تا جواب و یه شصت ، هفتاد تا جواب شفاهی که گرفتم ۹۸ ٪ دلشون رو انتخاب کردن .تواین دسته همه جور آدم هم بود .دختر ِ، پسر ، پیر ، جوون ، متاهل ، مجرد ، مطلقه ، پولدار ، بی پول ... خلاصه از هر نوعش که فکر کنی .اینجا هم همه... فهیمه که از هممون یه جورایی عاقلتره ، مریم
شرکت ، حتی آزی با اون همه دیوونه بازی ، مانیا با منطقش و مدیر فروش با اون غمگینیه این روزهاش همه دل رو انتخاب کردن
و جالب اینجا بود که فقط دو نفر بدون تردید آرزوهاشون رو انتخاب کردن.
البته اون دو نفر یه جورایی بهم شباهت دارند و منم باهاشون یه جورای خاصی حال می کنم.
اولیش مدیرم بود که بدون تردید گفت آرزوهام
داخل پرانتز : چون خودش رو انقدر قوی می بینه و می دونه که می تونه به هر چیزی برسه - و من در قوی بودنش هیچ شکی ندارم
به خدا این پاچه خواری نبود .حقوقم رو سر ماه داده .به این حرفم ایمان دارم ![]()
دومیش هم آقای برنامه نویس بود.
بدون هیچ چ چ بحثی با من گفت آرزوهام
داخل پرانتز : به قوی بودنش ایمان واقعی دارم واسه همین هم سوال پیچش نکردم.![]()
اما وقتی آدم خوب فکر می کنه می بینه که این دل لامصب همه کارا رو خراب می کنه نمی دونه باید بهش گوش کنه یا نه؟
اما خود من هر جا که به حرف دلم گوش دادم ضرر نکردم
اما بدون آرزوها هم نمی شه زندگی کرد .خیلی هایی که رفتن تو زندگی می گن اگه آرزوها برآورده نشه دل هم می میره.
و فکرمی کنم که آدم باید جایی باشه که
ش خوشه ولی من فکر می کنمآرزوها مو انتخاب می کنم .
اون یکی کفه فقط آرزوهاته بدون دلته
کودوم رو انتخاب می کنی ؟
داخل پرانتز : نتیجه متعاقباْ اعلام خواهد شد .